۱۳۸۷ فروردین ۲۹, پنجشنبه

111

سایه ای مژگانت دنیایی غرب، شرق

مد و جذز اقیانوس چشمانت را

بهم گره می زد.

وقتیکه از سینه های برهنه ات

تصویر شمامه را

برای یک سلسال دیگر

انگشتانم

روی دریچه ابهام

برای مهتاب

برای آنکه بگوید:

این مفهوم ها یعنی (خداوعشق)

یکی اند.

نقاشی می کرد.

هیچ نظری موجود نیست: